مدح و شهادت عبدالله بن حسن علیه السلام
شاعر : سید پوریا هاشمی
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قالب شعر : مربع ترکیب
تا عزای شه لب تشنه عزای حسن است پس حسینیۀ ما صحن و سرای حسن است
نهضت کـرببلا تحت لوای حسن است گریۀ این دهه روزیش به پای حسن است
کربلا آمدهاند این دو به امضای حسن
هرچه داریم به قـربان پـسرهای حسن
نـوبت نـوکـری سـاحـت عـبـدالله است رحمت الله هـمان رحـمت عبدالله است
صحبتی هست اگر صحبت عبدالله است ذکر لبها مـددی حـضرت عبدالله است
یازده ساله ولی حافـظ قـرآن است این
به سکوتش منگر غرش طوفان است این
کـربـلایی مـدنـی بوده از اول نـسـبش این حسن زاده حسین است فقط روی لبش
در حرم عبد حسین است همیشه لقبش نـوجـوانی عـلـی زنـده شـده از ادبـش
این چه شأنیست که هنگام بیانش شده است
جان ناموس خدا حافظ جانش شده است
باز انگار حسن دست به دست زهراست تل شده کوچه و زهرای قبیله تنهاست
باز هم حرف علی شد سر نامش دعواست ریسمان خنجر کند است و به مقتل غوغاست
کوچۀ سنگی و گودال به هم پیـوستـند
قنفذ و شمر در این فاجعهها هم دستند
روی تل بود دلش در وسط میدان بود به رویش گرچه نیاورد ولی گریان بود
عمه هم مثل خودش بی رمق و حیران بود همه سیراب و عمویش چقدر عطشان بود
ناگهان دست کـشید و سوی میدان آمد
به سرش میزد و با ذکر عـموجان آمد
حرمت خون خدا زیر سنان چال شد و زینت دوش نـبـی زینت گودال شد و..
آنقدر خون ز تنش رفت که بیحال شد و تن پاکش وسط هلـهـلـه پامال شد و...
یاعلی گفت و صدا را به گلویش انداخت
خویش را گریه کنان روی عمویش انداخت
دست خـود را سپـر بی کـسی آقـا کرد زیر لب با عموی تشنه لبش نجوا کرد
پلک خون بستۀ خود را به چه زحمت وا کرد و خودش را بغل زخم عمویش جا کرد
گفت هرچند عمو زخمی و درهم شدهام
بـاز صد شـکـر فـدایی امـامـم شــدهام
|